اپیزود ۱۸


برنامه‌های ما الان «فرود تدریجی» می‌شه. این‌برنامه: «در رد نظریه‌ی وسترن‌مدیسن» یا «خداحافظ دلبر».چی شدی؟- همه می‌دونن ما خیلی ساله تو آسایشگاه‌ایم جمشید. ما قبل همه اومدیم. واسه خودمون پخی بودیم. یعنی فارسی‌مون خوب بود، یه دستی هم توو ریاضی داشتیم. تقلید صدا، گروه سرود، مسابقات خط، نقاشی، همه‌چی اول می‌شدیم. راه می‌رفتیم گردن افراشته، این‌ور حیاط به‌ اون‌ور. تو بگو اگه این‌قد محل به دنیا می‌ذاشتیم. یادته؟ یادت رفته از بس دی‌گه نبودیم. کمی یادمه. چته؟ چرا آوردن‌ات بهداری؟ لابد باز رفتی پیش اون دکتر فوفوله، بهت آنژکسیون داده؟ آره؟ جوان اول آسایشگاه بودیم؛ تا دلبر اومد. گفتیم خب منطقیه دی‌گه، یه خانومی با این کمالات، بافتنی، لاک قرمز، خوش‌گل، عین ماه، ما هم که اون‌جور، باید عاشقش شیم دی‌گه. اومد قبل این‌که سلام کنه، گفتیم شمایلت چه نیکوست،خندید، گفت مال شما بهتره. رفت. هفته‌ی بعد باز دیدیم‌اش. گفتیم اسم‌تون چی بود؟ گفت دلبر که جان فرسود از اوگفتیم مگه تو هم بلدی؟گفت اسم‌مه. رفت.عین رفتن جان از بدن دیدم که جانم می‌رود.غذا چی خوردی؟ قبل ناهارم خوردی آخ آخ قرصه؟ ناهار چی داشتین بزن بالا…از فردا دی‌گه نشد از یادش منفک بشیم. هی نگاش کردیم نشستیم روبه‌روش، هی از دور پاییدیم، واسش زیرلبی دوبیتی گفتیم، رفت وُ اومد کردیم، طنز پارسی انداختیم در جلوت و خلوت، راه رفتیم روو ریل ِنی‌لبکِ مهره‌های پشت،کودکان توامان آغوش خویش وقتی کسی حواسش نبود. توو گرماسرما شبان وُ روزان پشت خط موزائیکا جلو شمشادا وایساده خوابیدنا نیمه‌شبا، قمرها، عقرب‌ها،دو سیگار یه‌ کبریتا. تو رم خیلی اسیر کردیم، باس ببخشی. اما نحسی افتاده بود. هرچی آب می‌جُستیم تشنگی گیرمون می‌اومد. واسه چی؟ تو فهمیدی؟ والا منم نفهمیدم. اینا داروهاته که فوفوله داده بهت؟ بابا نخور این شیمیایی رُ. صپ پا می‌شی قرص، ظهر قرص، شب شربت. اصن تو می‌دونی اینا چیه هی می‌ندازی بالا؟آخر یه‌روز رفتیم د‌م‌اش، بش گفتیم: ببخشید، چته؟ گفت: ها؟ چطوری؟ چی؟ با منی گفتیم بابا صاحب حسن در وفا کوش، این‌قد خودتُ نگیر، ما خیلی ساله اینجاییم، تو که اولی نیستی ولی ارزش نداره. نرفت توو خرجش. هی اون‌ورُ نگا می‌کرد.فکر کردیم نکنه دنبال دوماد مو فرفری‌اس. نکنه موی ما حالا مُد نیست. نکنه ظهر پیاز زیاد خوردیم نکنه اون بیت آخریه زیادی بوده نکنه می‌خواد قیمتُ زیاد کنه. نکنه دیوونه‌س. نکنه یه‌چیزایی هست ما نمی‌دونیم. یادته اون‌روز تو راهرو زدی توو گوشم جمشید؟ گفتی بیدار شو از خواب آدم ساده، خبری نیست. شبش رفتیم توو اتاق، کردیم‌اش توو قاب، گذاشتیم بالای طاقچه.ببین اینا که خاکه؛ خاک سفید. فشار می‌دن، گردش می‌کنن می‌گن داروست. ولی کلکهراینا حال هیشکیُ خوب نمی‌کنه.بذار حالا من یه‌تجویزی برات بکنم پشیمون نمی‌شی. ببین می‌دونی توو این قوطی چیه؟ هومیوپاتی بگو.. حمیرا! حبیب بالاخره ما یه رفیق بیش‌تر نداریم که. باس گوش می‌کردیم دی‌گه. سخت هم بودا ولی کردیم. دی‌گه بوسیدیم گذاشتیم کنار. کنار که نه، روو طاقچه. اما خب نمی‌شد دی‌گه. هی می‌دیدیم‌اش، یه‌وجب آسایشگاست. یا خبرشُ می‌شنیدیم در وُ بی‌در. هی هوایی می‌شدیم. جمشید از روت خجالت می‌کشم. قولمُ شکستم، روم نشد بت بگم، ده بار رفتم نگاش کردم. تازه این‌که چیزی نیست، حرفم باش زدم. جدیدا جوابمُ نداد. دی‌گه نگفتم بهت اینا رُ. ببین اینا با دست درست شده. ترکیب چیه؟ مث وسترن‌مدیسن ناشناخته نیست. روشنه. پرسیاووشون شاتره با برگ مو، جوز هندی، جعفر جوزانی، اسپاسم، زرد کوه، تب سرد، سگ زرد، پدرسگ، من‌حیث‌المجموع ابن‌سینا، زامیاد، زانیار، زانیار سر بازی ِ سُر بازی، سر سربازی را شکست! اینا رُ با دست قلقلی می‌کنی، می‌شه هومیوپاتی. بنداز بالا فورا شفا می‌گیری. ببین حبیب، دلبر چرا نیومده بالاسرت؟ می‌خوای صداش کنم؟دلم درد نگرفته جمشید. نگران شدم چرا درد نگرفته. بت قول داده بودم؛ درست، اما نمی‌تونستم ازش جدا شم. یا هی از دور نگا کنم می با دیگران خورده‌ست وُ با ما سر گران دارد.دلبر: اگه برم توو که دی‌گه نمی‌تونم بیام بیرون. یعنی می‌خوام بگم من هوادار زیاد دارما. چش‌روشنی چی می‌دی؟ یه اسب با گوشواره. اگه پرسیدن کجاست، چی جواب می‌دی؟ فقط من؟ یا یکی دی‌گه هم هست قول منم به کسی نمی‌گم. اول با پا برم؟ من اولین بارمه‌ها. فک نکنی من از اوناشم. از اولشم می‌دونستم هیچی توو دلت نیست. حوصله‌م سر نره؟ می‌خوای کاموا ببرم؟ نگا بیرون برفه. می‌رم درست توو یه شب برفی، برف نو، آروم، شاد، رفتن بهتره، همهْ آلودگی‌ست این ایام.خوردم‌ش ام‌روز. گفتم بیام بهداری نشون بدم. توو دلم باشه خیالم راحته. هرجا می‌رم هست دیگه؛ دلبر خیالت جمع، درد نمی‌کنه.فقط دی‌گه نمی‌شه دیدش. آخه دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن.ولی ندیدن بهتره از نبود ن‌اش. سیگار داری؟هوای فردا بستگی داره کی کجاست کی توو دل کیه شاید ابریه شاید نیست
برنامه‌های ما الان «فرود تدریجی» می‌شه. این‌برنامه: «در رد نظریه‌ی وسترن‌مدیسن» یا «خداحافظ دلبر».چی شدی؟- همه می‌دونن ما خیلی ساله تو آسایشگاه‌ایم جمشید. ما قبل همه اومدیم. واسه خودمون پخی بودیم. یعنی فارسی‌مون خوب بود، یه دستی هم توو ریاضی داشتیم. تقلید صدا، گروه سرود، مسابقات خط، نقاشی، همه‌چی اول می‌شدیم. راه می‌رفتیم گردن افراشته، این‌ور حیاط به‌ اون‌ور. تو بگو اگه این‌قد محل به دنیا می‌ذاشتیم. یادته؟ یادت رفته از بس دی‌گه نبودیم. کمی یادمه. چته؟ چرا آوردن‌ات بهداری؟ لابد باز رفتی پیش اون دکتر فوفوله، بهت آنژکسیون داده؟ آره؟ جوان اول آسایشگاه بودیم؛ تا دلبر اومد. گفتیم خب منطقیه دی‌گه، یه خانومی با این کمالات، بافتنی، لاک قرمز، خوش‌گل، عین ماه، ما هم که اون‌جور، باید عاشقش شیم دی‌گه. اومد قبل این‌که سلام کنه، گفتیم شمایلت چه نیکوست،خندید، گفت مال شما بهتره. رفت. هفته‌ی بعد باز دیدیم‌اش. گفتیم اسم‌تون چی بود؟ گفت دلبر که جان فرسود از اوگفتیم مگه تو هم بلدی؟گفت اسم‌مه. رفت.عین رفتن جان از بدن دیدم که جانم می‌رود.غذا چی خوردی؟ قبل ناهارم خوردی آخ آخ قرصه؟ ناهار چی داشتین بزن بالا…از فردا دی‌گه نشد از یادش منفک بشیم. هی نگاش کردیم نشستیم روبه‌روش، هی از دور پاییدیم، واسش زیرلبی دوبیتی گفتیم، رفت وُ اومد کردیم، طنز پارسی انداختیم در جلوت و خلوت، راه رفتیم روو ریل ِنی‌لبکِ مهره‌های پشت،کودکان توامان آغوش خویش وقتی کسی حواسش نبود. توو گرماسرما شبان وُ روزان پشت خط موزائیکا جلو شمشادا وایساده خوابیدنا نیمه‌شبا، قمرها، عقرب‌ها،دو سیگار یه‌ کبریتا. تو رم خیلی اسیر کردیم، باس ببخشی. اما نحسی افتاده بود. هرچی آب می‌جُستیم تشنگی گیرمون می‌اومد. واسه چی؟ تو فهمیدی؟ والا منم نفهمیدم. اینا داروهاته که فوفوله داده بهت؟ بابا نخور این شیمیایی رُ. صپ پا می‌شی قرص، ظهر قرص، شب شربت. اصن تو می‌دونی اینا چیه هی می‌ندازی بالا؟آخر یه‌روز رفتیم د‌م‌اش، بش گفتیم: ببخشید، چته؟ گفت: ها؟ چطوری؟ چی؟ با منی گفتیم بابا صاحب حسن در وفا کوش، این‌قد خودتُ نگیر، ما خیلی ساله اینجاییم، تو که اولی نیستی ولی ارزش نداره. نرفت توو خرجش. هی اون‌ورُ نگا می‌کرد.فکر کردیم نکنه دنبال دوماد مو فرفری‌اس. نکنه موی ما حالا مُد نیست. نکنه ظهر پیاز زیاد خوردیم نکنه اون بیت آخریه زیادی بوده نکنه می‌خواد قیمتُ زیاد کنه. نکنه دیوونه‌س. نکنه یه‌چیزایی هست ما نمی‌دونیم. یادته اون‌روز تو راهرو زدی توو گوشم جمشید؟ گفتی بیدار شو از خواب آدم ساده، خبری نیست. شبش رفتیم توو اتاق، کردیم‌اش توو قاب، گذاشتیم بالای طاقچه.ببین اینا که خاکه؛ خاک سفید. فشار می‌دن، گردش می‌کنن می‌گن داروست. ولی کلکهراینا حال هیشکیُ خوب نمی‌کنه.بذار حالا من یه‌تجویزی برات بکنم پشیمون نمی‌شی. ببین می‌دونی توو این قوطی چیه؟ هومیوپاتی بگو.. حمیرا! حبیب بالاخره ما یه رفیق بیش‌تر نداریم که. باس گوش می‌کردیم دی‌گه. سخت هم بودا ولی کردیم. دی‌گه بوسیدیم گذاشتیم کنار. کنار که نه، روو طاقچه. اما خب نمی‌شد دی‌گه. هی می‌دیدیم‌اش، یه‌وجب آسایشگاست. یا خبرشُ می‌شنیدیم در وُ بی‌در. هی هوایی می‌شدیم. جمشید از روت خجالت می‌کشم. قولمُ شکستم، روم نشد بت بگم، ده بار رفتم نگاش کردم. تازه این‌که چیزی نیست، حرفم باش زدم. جدیدا جوابمُ نداد. دی‌گه نگفتم بهت اینا رُ. ببین اینا با دست درست شده. ترکیب چیه؟ مث وسترن‌مدیسن ناشناخته نیست. روشنه. پرسیاووشون شاتره با برگ مو، جوز هندی، جعفر جوزانی، اسپاسم، زرد کوه، تب سرد، سگ زرد، پدرسگ، من‌حیث‌المجموع ابن‌سینا، زامیاد، زانیار، زانیار سر بازی ِ سُر بازی، سر سربازی را شکست! اینا رُ با دست قلقلی می‌کنی، می‌شه هومیوپاتی. بنداز بالا فورا شفا می‌گیری. ببین حبیب، دلبر چرا نیومده بالاسرت؟ می‌خوای صداش کنم؟دلم درد نگرفته جمشید. نگران شدم چرا درد نگرفته. بت قول داده بودم؛ درست، اما نمی‌تونستم ازش جدا شم. یا هی از دور نگا کنم می با دیگران خورده‌ست وُ با ما سر گران دارد.دلبر: اگه برم توو که دی‌گه نمی‌تونم بیام بیرون. یعنی می‌خوام بگم من هوادار زیاد دارما. چش‌روشنی چی می‌دی؟ یه اسب با گوشواره. اگه پرسیدن کجاست، چی جواب می‌دی؟ فقط من؟ یا یکی دی‌گه هم هست قول منم به کسی نمی‌گم. اول با پا برم؟ من اولین بارمه‌ها. فک نکنی من از اوناشم. از اولشم می‌دونستم هیچی توو دلت نیست. حوصله‌م سر نره؟ می‌خوای کاموا ببرم؟ نگا بیرون برفه. می‌رم درست توو یه شب برفی، برف نو، آروم، شاد، رفتن بهتره، همهْ آلودگی‌ست این ایام.خوردم‌ش ام‌روز. گفتم بیام بهداری نشون بدم. توو دلم باشه خیالم راحته. هرجا می‌رم هست دیگه؛ دلبر خیالت جمع، درد نمی‌کنه.فقط دی‌گه نمی‌شه دیدش. آخه دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن.ولی ندیدن بهتره از نبود ن‌اش. سیگار داری؟هوای فردا بستگی داره کی کجاست کی توو دل کیه شاید ابریه شاید نیست