اپیزود ۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم برنامه های ما الان هنوزم فرود تدریجی میشه این برنامه گنگ خاب دیده رشت وقزوین(سه بار)امل بابل قایمشهر(سه بار)همدان شیش بعد از ظهر حرکته(دو بار)پاوه مریوان سنندج سوارشو(دو بار)چالوس ا فرعی(دوبار)ایوب ببند درو ایوب بوفه جا داری؟چن نفر بوفه جا داری ای جان ای جان ای جان دارم میرم ب تهران (چهار بار)_خب حرف حساب شما چیه اقا حرف حسابمو که ده دفه گفتم بلیت میخام واسه تهران تیبیتی یا ایران پیما فرق نداره _ببین عزیزم ما اینجا کار و گرفتاری زیاد داریم اینهمه مسافر منم ده دفست که دارم به شما توضیح میدم اینجا تهرانه تهران به تهرانم خط نداره ینی چی بلیت تهران میخام ,اره گفتی همه میگن ولی من حواسم جمعه کجاش تهرتنه حرف الکی میزنی یه بلیت بنویس ما میخایم بریم تهران ناهار نمازم نگر داشتی بگو من یه بیرون برم _ببین دیوونه ای مشکلی چیزی داری؟عجبا ما بعد یه عمر باید به تو ثابت کنم دیوونه ایم یا چی_خب پ چی میخای یه ساعته مصدقه ما شدی تو ببین انتظامی جون هرچی مرده ما واسه خودمون معقول دیوونه ای بودیم همه میدونن بعد حبیب اسایشگا دیگه.موندن نداشت خوشبخت شده بود ما جامونده بودیم هر روز ارزو میکردیم کاش مام مث اونا راحت کلکمون کنده شه جوون میکندیم تنهایی مدیریت دید بغ کردیم گفت اقا مرخصی جای شما دیگه اینجا نیست گفتیم واسه چی گفت اینجا جای حال خوباست شما مرخصی باس بری بیرون قاطی بقیه_مدیریت خب راس گفته دیگه لابد حالت بهتر شده دورت تموم شده مرخصت کردن دیگه حالا چرا اومدی,یخه مارو گرفتی ؟در اهنی رو پشت سرمون بستن به خودمون گفتیم پسر یه زندگی تازه اومدی تماشا بفرما برو دنیای تازه رو کشفش کن رها کن اسایشگا رو شایدم جای ت نبوده اصن از اول خیلی نگا کردیم ادما رو دیدیدم رنگو وارنگ ببین مامور میگم این ادمم واقعا جونور عجیبیه ها همش جمع اضداده رسیدیم به یه صنمی گفتیم بریم یادحبیب و دلبر بریم عاشقش شیم دلمون وابشه رسیدیم دمش گفت من لزبینم گفتیم چی گفت دگر باش دنبال شما نیستم به کنار دستیش گفتیم خب حالتون چطوره چخبرو اینا گفت منم همونم گفتیم پس اون قبلیاش پس چی شدن گفتن اونا دیگه کم پیدا میشن کجا بودی شما اقا جلو تر گشنمون شد رسیدیم به یه قلچماقی از فرط چاقی نفسش بالا نمی اومد گفتیم بش یه گاز از ساندویچت به ما هم میدی گفت میدم اما شما دعا کن بیشتر گیرم بیلد گفتیم دعای ما که کارگر نیس اما حالا مگه بازم میخای گفت ادم ساده واسه تو خوبه هر چی گنده ت باشه پس موندش چرب تره وایسا این اب داغ وصل شه خودت میگی خدا رو شکر جون تو بهمون بر خورد یه نگاهی دور کردیم دیدیم خلق الله وایسادن یارو جلو دس یارو که خورده هاش بریزه گفتیم اقا امروز اصن روزه جلو تر رسیدم جلوی ی بلندی دیدیم یه سیخی از وسط یک ابر تیره و تار زده بیرون پرسیدیم داداش این چیه گفت تهرانه گفتبم اخ اخ همون تهرانه گفت مگه یکی دیگم هس گفتم شما داری,میری تو الان نمیری گفت بر پدر این دولت نمک کوفت شهرداری گربه ماهی سگ رو سگ بند نمیشه گفتیم شهرداری کثیف کرده گفت کثیف که نه ولی تمیزم نمیکنه گفتیم اقا بیا دو قدم با هم بریم من قضیه الودگی رو کامل برات بشکافم گفت نه دیرمه باس برم سوار ماشین شد گفتیم مارم میرسونی تا وسط شهر گفت نه فقط فرشته جلو تر دیدم مردم جمع شدن پشت شیشه مغازه صوتی تصویری گفتیم عزیزم چیشده تجمع کردید گفت المپیکه میخان کشتی رو حذفش کنن یه لعتی تو دلمون به دل سیاه شیطوونه حرومزاده حواله کردیم گفتیم مگه دست اوناست که حذف کنن گفت تماشاچی نرفته بلیتا مونده توجیه اقتصادی مخارج و لندنو قطرو کارد و سیخو مواد منفجره گفتیم خب حالا چی رو نگه داشتن گفت رقص بانوان در استخر با توپ و پاشون بیرون از استخر گفتیم این اسمشه گفت اره مث اینکه شما المپیکو دنبال نمیکنی هاا شاغال ,جلوتر رسیدیم به قهوه خون هشتاد و هشت دیدیم جوونا با اورکتو ته ریش نشستن بحثو عرقیلت گیاهی خاستیم بگیم ینی مام اهل بخیه ایم رفتیم جلو گفتیم داداش چتوری این یارو جنبش و اینا چیشد اخر گفت خوبه اونم هست با درس دخترش خونن گفتیم خب صداشون میکردن اونام میومدن امشب گفت بیرون نمیتونن بیان گرفتن گفتیم تا کی حالا باد چکار کرد گفت اقا هر کاری بخای بکنی مصداقه خشونته از مسیر اعتدال درمیره فضای چیز بهم میخوره ما از طریق تدبیر و امید اونور داریم تو فیس بوک استادش میکنیم یه تفی تودلمون به دمب شیطون کردیم گفتیم راستی شنیدی دارن کشتی رم دارن حذفش میکنن گفت اره وای وحشتناکه-شما تا صب میخای اینجا بشینی خاطره بگی!بالاخره نگفتی چی میخای اینجا تو بابا انتظام اومد بگم ما گم شدیم اینا کین بابا ما اشتباهی بیرونیم این کجاش تهرانه از وقتی مرخص شدیم انگار خاب میبینیم ولی لالیم عالمم همه کر هیشکیو دیگه نمیشناسیم مارو برگردون تهروون پول بلیطشم خودم بت میدم میخایم بریم اسایشگاه پیش حبیب که دیگه نیست پاک الاخون والاخون شدیم یه بلیط که دیگه انقد قرو قمبیله نداره_بیا بیا این تلفن زنگ بزن خونوادت بیان ورت دارن ببرنت واقعا مث اینکه یه چیزیت میشه تو .من گنگ خاب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتنو خلق از شنیدنش


  • اپیزود : گنگ خواب دیده
  • حجم فایل : 10.00 مگابایت
  • دانلود

نام اپیزود : یاد بعضی نفرات در گردش فصول

پاییز که می‌شه ما بی‌اختیار می‌ریم اتاقِ جمشید. پاییز یه‌هو می‌آد، توو یه‌روز، مثل بهار و بقیه. صپ زود بیدار می‌شی می‌بینی حیاط شده طوفان رنگ و رنگ که برپا در دیده می‌کند. ما هم مثل عوام‌الناس، مثل سیاوش قمیشی و کریستی برگ عقیده داریم پاییز دل‌گیره. شباش صدای بوف می‌آد. به جمشید می‌گیم: سر معرکه مهمون نمی‌خوای دل‌مون گرفته؟ می‌گه: بابا کجاش دل‌گیره؟ نگا نارنگیا رُ ، نگا نارنجیا رُ ، به‌زبانِ حال با انسان سخن می‌گه. خرمالو رُ ببین. می‌گم: جمشید نارنجی چیه؟ مهر، آبان، وای از آذر؛ چه‌جوری بگذرونیم امسالُ ؟ تولد جمشید آبانه. خب معلومه خوشش می‌آد. راه می‌ره می‌گه: دنیا یعنی محاسنِ پاییز. می‌گم: خب مثلا چارتا مثال بزن از این محاسن. می‌گه دلبر لباس قشنگا رُ از توو گنجه درمی‌آره، پایین کمی لخت، بالا کت و کلفت، آدم حظ می‌کنه. می‌گم: اولا چش‌تُ درمی‌آرما، دوما این‌که نصفش معایبه، حیف تابستون نبود که همه‌ش لخت؟ یه چای می‌ریزه می‌ذاره جلومون، می‌گه: حالا دلبر هیچی، شبا رُ چی می‌گی؟ مگه تو خودت عاشق شبا نیستی؟ پاییز همه‌ش شبه دیگه. نصف روز غروبه. می‌گم: آقا ما دو سّاعت شب بسّ‌مونه، زیادم هست. می‌خوایم زودتر بیدار شیم تموم شه. یه چراغی می‌ذاریم اون گوشه تاریک‌روشن می‌شینیم ستاره می‌شمریم تا سحر چه زاید باز. می‌گه چایی از دهن افتاد. جمشید اگه پاییز این‌قدی که تو می‌گی خوبه، چرا ما هر سال روز اول پاییز دل‌مون خالی می‌شه؟ همه به این زردی و نارنجی نگاه می‌کنن حال‌شون جا می‌آد، چرا ما بلد نیستیم؟ چرا همه رفته بودناشون رُ می‌ذارن برا پاییز؟ چرا پاییز هیشکی برنمی‌گرده؟ جمشید یه سیبیل نازک داره، سفید شده، خیــــلی ساله این‌جاس، همه‌ی پاییزای آسایشگاه رُ دیده. می‌گه: این درخت بزرگه نا نداره، وگرنه بهت می‌گفتم پادشاه فصل‌ها یعنی چی. می‌گم: جمشید یادته هف‌هش ده سال پیشا، این زن و شوهر اتاق بغلیه رُ ؟ یارو سیبیل از بناگوش دررفته‌ رُ می‌گم، واسه خودش هیبتی داشت قدیما، خوب باهم چسبیده بودن، آبان بود یا آذر، ماه آخر پاییز، که مدیریت قدیمی درُ با لگد شکست رفت توو، دید دست همُ گرفتن، تیکه و پاره، رفتن که رفتن. پاییز نبود؟ یه قلپ چای می‌خوره، می‌گه: آره یادمه. جمشید اون یارو که ته راهرو می‌شست، سرشُ می‌کرد تووحقوق‌بشر چی؟ همین وختا بود دیگه. بهش می‌گفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال یه کار آبرومند. یه کلمه هم حرف نمی‌زد، هی فقط یواش می‌گفت: همینه آبرو. لاغر بود. اصن نفهمیدیم چرا آوردنش قاطی ما. یادته در حیاطُ زدن، رفتیم وا کردیم، کسی نبود. گذاشته بودنش پشت در، بی‌حقوق، با چشِ بسته، آبروشم دستش بود. پاییز بود بابا.جمشید پا می‌شه می‌ره کنار پنجره، فک می‌کنه ما حالی‌مون نیست. هرسال همینه کارش. می‌گم: جمشید ما چرا تا این زرد و قرمزا رُ می‌بینیم بند دل‌مون پاره می‌شه؟ پس کدوم رنگا قراره حال ما رُ خوب کنن ما مرخص شیم بریم پی کارمون؟ اون یکی رُ یادته رشید بود؟ دستاشُ تکون می‌داد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو می‌گفت: لبت کجاست که خاک چشم به‌راه است. یه‌بارم خیال کردیم داره واسه دلبر می‌خونه، نزدیک بود سیراب شیردونش کنیم. چی شد اون؟ عشق صف نونوایی بود. هرچی از مدیریت پرسیدیم جواب سربالا داد. پاییز نبود؟ همین وختا بودا جونِ تو، که دیگه از نونوایی برنگشت، آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین. آدم به‌دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده؟ جمشید نشسته رو زمین، کنار دیوار، تکیه داده، خیره به روبه‌رو. عین هر سال. می‌شینم کناردستش، پای دیوار، می‌گه وردار یه نارنجی بزن رها کن این حرفا رُ . دوتا پر نارنجی می‌ذاریم کف دست‌مون، دراز می‌کنیم جلوش، بیا تو هم بزن. یارو غریبه‌هه می‌گه: چیه؟ با کی کار داری؟ می‌گم: جمشید خودتُ لوس نکن بابا، نارنجی رُ بزن بلند شو بریم توو حیاط. می‌گه: جمشید کیه دیوونه؟ بده بینم اون داروی نظافتُ، خودتم برو پی کارت. اللهم صل علی محمد و آل محمد… نشسته، تکیه به‌دیوار، می‌گم: اگه نیای تنها می‌رمـا. تولد جمشید آبانه. عین همون آبانی که هرچی در زدیم وا نکرد. نشست کنار دیوار، خیره موند تا پایــــیز هر سال. رفتیم به مدیریت گفتیم: ببخشین چرا اسم جمشید ُ توو این کاغذتون ننوشتین؟ گفت: جمشید کدوم بود؟ گفتیم: همون که تولدش آبانه. حالا هم آبانه دیگه. پس چرا نیست؟ اینم پاییز. جمشید می‌گه: یه چای دیگه بریزم؟ می‌گم: چای نمی‌خوام، بیا بیشین پاییز خیلی یادت ُ می‌کنم. از پنجره اتاق می‌بینم‌اش وسط حیاط، زردا و نارنجیا رُ با پا هم می‌زنه، می‌خنده، می‌خونه: پادشاه فصل‌ها پاییز…

اپیزود ۱۶

  • نام اپیزود : یاد بعضی نفرات در گردش فصول
  • حجم فایل : 6.41 مگابایت
  • مدت زمان :   7:00
  • دانلود
 
ادامه مطلب ...